من و پسرم و یک هفته برفی
پنجشنبه ۹۲/۱۰/۲۶ پسر گلم بعد از مدتها شیراز برف اومد شاید بشه گفت بعد از بیست سال وقتی من کوچیک بودم همچین برف سنگینی اومد تا حالا. ببخش دیر برات می نویسم آخه نی نی وبلاگ در دست تعمیر بود هفته قبل بابا علی رفت مسافرت تهران با پدرجون و دوستش حسین آقا که مداح و سخنران واسه مراسم های هییت دعوت کنن من و تو هم رفتیم خونه مامان جون طاهره .رفتن بابا علی از شیراز همانا و برف آمدن همان.پنجاه سانتی متر برف اومد و کلی به ما خوش گذشت . عصر برق خونه مامان جون رفت و ما تا صبح در تاریکی به سر بردیم .زن دایی مهرناز برامون کیک پخت و آورد و همه دور هم کیک خوردیم و بعدش هم رفتیم برف بازی من با اون شکم گنده ام که تو توش هستی با ترس و لرز عین این مجبورا ...
نویسنده :
مریم
10:56